شهرام ناظری و حسین علیزاده - نوروز
من كه حيران توام وقتي تبسم ميكني
رعشه بر جان ميزني در دل تلاطم ميكني
تازگيها مينشينم پاي حرف چشم تو
نرم نرمك شعر باران را ترنم ميكني
چشم من در خلوتت گاهي اگر سر ميزند
تو چرا شك ميكني، سوء تفاهم ميكني
اتفاقاً بيشتر حرف تو را ميزد دلم
خاطراتي را كه در باران تبسم ميكني
با خلوص چشمهايت صحبت از اشراقها
از سماع ساقههاي سبز گندم ميكني
راستي! گنجشكها با بيقراري ميپرند
در وسيع ديدگانت؟ يا تو هم ميكني
اي بهار مهربانم! با طلوعت در زمين
روشني را جمعه فردا تكلم ميكني